بازگشت

آمادگي فکري


سقف هاي سنگين و رسالت هاي بزرگ، پايه هاي محکم مي خواهند، پايه هايي که در شعور و احساس قرار گرفته باشند. به همين خاطر رسول مکرم صلي الله عليه وآله مي فرمايد:

لکل شي دعامة و دعامة هذا الدين الفقه و الفقيه الواحد اشدُّ علي الشيطان من الف عابد. [1] .

براي هر چيز، اساس و پايه اي وجود دارد. اساس و پايه ي اين دين[اسلام]، فهم عميق است و يک فقيه در برابر شيطان، از هزار مسلمان عبادت گزار[بدون شناخت ]محکم تر و مؤثرتر است.

بنابراين، در دوره انتظار، بايد بنيان هاي فکري عميقي پيدا کنيم تا در مقابل افکار و مکاتب مختلف از پا نيافتيم. اما چگونه؟ بعضي ها خيال مي کنند که براي انتخاب صحيح بايد تمام مکاتب را شناخت و آن گاه انتخاب کرد، ولي اين بررسي براي انتخاب کافي نيست؛ زيرا اين درست است که گفته اند بايد گفته ها را گوش داد و بهترين را انتخاب کرد [2] ولي ما مي دانيم بهترين کدام است. بهتر را بايد با اصلي سنجيد، اين اصل کدام است. علي عليه السلام مي گويد: کفي بالمرء جهلا ان لايعرف قدره. [3] براي جهالت تو همين بس که با تمامي اطلاعات و مطالعات عظيم، اصل و معيار را نداشته باشي و اندازه ي خودت را نشناسي. آن چه يک منتظر بايد در زمينه ي فکري به آن مسلح شده باشد، همين درک از خويش و شناخت قدر خويش است که معيار انتخاب مکتب ها خواهد بود و انسان را در برابر مکتب هاي گوناگون راهنمايي مي کند. و انتخاب بهترين را ممکن مي سازد. چون بهترين ها در رابطه با شعاري که ارايه مي دهند، همراه مقايسه اي که در ميان اين شعار و قدر وجود من برقرار مي شود، انتخاب مي گردد. با توجه به همين معيار است که مي تواني کار گروه ها و مکتب هاي گوناگون را نقد بزني. لازم نيست همه ي مکاتب را مطالعه کرد، بلکه همين قدر از مکاتب را بايد دانست که اين ها انسان را در نهايت به کجا خواهند برد. مثلاً وقتي شما مي خواهيد يک جفت کفش بخريد، تمام کفش هاي يک فروشگاه را آزمايش نمي کنيد. اندازه و شماره ي پا، شما را در انتخاب بهترين کمک مي کند. در رابطه با مکتب ها و گزينش آن ها نيز اين چنين است. وقتي من اندازه ي واقعي انساني خودم را کشف کردم و شناختم، حالا در پي اين هستم که مکاتب مختلف، چه لباسي را براي اين انسان مي سازند. آن وقت مي بينيم که همه ي مکاتب، لباس هايي را براي اين انسان مي سازند، حتي انگشت پاي اين انسان بزرگ را نمي تواند بپوشاند، جز مکتب تشيع که آرمان ها و اهدافش با اندازه ي وجودي و ارزش واقعي انسان، هماهنگ است. اين راه راه گشاي بن بست هاي حيرت زا است. اين شروع در ما جرياني ايجاد مي کند که مي توانيم از مطالعات و تفکرات ديگران هم بهره برداريم و اين جريان فکري است که مي تواند در برابر فکرهاي گوناگون مقاوم باشد.


پاورقي

[1] نهج الفصاحة، ح 90.

[2] «فبشر عبادي الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه». (زمر، 18).

[3] نهج البلاغه، خطبه 16.