بازگشت

آمادگي


مؤمن منتظر، بي کار نمي ماند، بلکه آماده مي شود. همچون يعقوب، بوي پيراهن يوسف در او انقلابي ايجاد مي کند. [1] اساساً، آنان که انتظار محبوبي را داشته باشند، کوچک ترين نشانه اي از محبوب، در آنان تأثير عميقي مي گذارد. در تاريخ مي خوانيم، پيراهن حضرت يوسف، بر روح و جسم يعقوب تأثير گذاشت و چشم نابيناي او، بينا، و روح و روان وي، شادمان شد.

آمادگي، آن هم در تمامي اَبعادش، [2] يکي از وظايفِ دوران غيبت به شمار مي آيد؛ چون، مؤمن منتظر، پيوسته، در حال زمينه سازي براي سلطه و تسلّط مهدي«عج» است: «ويوطئون للمهدي سلطانه». [3] .

او، با کسب تعليمات نظامي و مهيّا کردن تسليحات مناسب، خود را براي ياري و نصرت امام غائب، آماده مي کند. مرحوم کليني (ره) از امام موسي کاظم عليه السلام نقل مي کند: «... هر کس اسبي را به انتظار امرِ ما نگاه دارد و به سبب آن، دشمنان ما را خشمگين سازد، در حالي که منسوب به ما است، خداوند روزيش را فراخ گرداند و به او شرح صدر عطا کند و او را به آرزويش برساند و در رسيدن به خواسته هايش ياري اش کند.». [4] .

البته، نحوه ي آمادگي و مهيّا بودن، بستگي به شرايط زمان و مکان دارد. اگر در روايات، سخن از آماده کردن اسب و شمشير، به ميان آمده، به اين معنا نيست که اين ها، موضوعيّت دارد، بلکه به عنوان تمثيل و بيان لزوم آمادگي براي ياري آخرين حجّت حق است. بنابراين، به طور کلّي مي توان گفت، فرهنگ انتظار، فرهنگ آماده سازي جامعه براي پذيرش آزادانه ي حاکميّت الهي است. و در اين ميان، استراتژي منتظران، نزديک سازي آزادي به دين است.


پاورقي

[1] مفضل بن عمر گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم که مي فرمود: «ميداني پيراهن يوسف عليه السلام چه بود؟». گفتم: «نه.». فرمود: «چون براي ابراهيم عليه السلام آتش افروختند، جبرئيل، براي او پيراهني آورد و به تن او کرد که گرما و سرما به او آسيب نرساند و چون زمان وفات او فرا رسيد، آن را در جلد دعايي نهاد و بر اسحاق آويخت و او، به يعقوب آويخت و چون که يوسف متولّد شد آن را به وي آويخت و در بازويش بست، تا کارش به آن جا که بايد کشيد و چون يوسف آن را در مصر از ميان جلد دعا در آورد، يعقوب عليه السلام بويش را استشمام کرد. و اين است گفتار خدا که از او حکايت کرده است که «من، بوي يوسف را استشمام مي کنم اگر مرا به خطا نسبت ندهيد؟» و آن، همان پيراهني است که از بهشت فرود آمده است.». عرض کردم: «قربان تو بروم! اين پيراهن به دست چه کسي رسيد؟». فرمود: «به دست اهل آن است و آن، همراه قائم ما است وقتي ظهور مي کند.». سپس فرمود: «هر پيغمبري که دانش يا چيز ديگري ارث برده است، همه ي آن ها به محمدصلي الله عليه وآله وسلم رسيده است.». (کمال الدين، ج 2، باب 62، حديث 29).

[2] چون در بخش «ابعاد انتظار» در اين مورد بحث شد، طرح مجدّد آن، ضرورتي ندارد.

[3] ميزان الحکمة، ج 2، ص 568.

[4] کافي، ج 6، ص 535، روايت 1.