بازگشت

پناه


انسان منتظر، وقتي مسئوليّت خود و رسالت سنگين اش را دريافت و به اين نتيجه رسيد که بايد حرکت کند - چون، ماندن، گنديدن و پوسيدن است - با مانع ها و درگيري هايي روبه رو مي شود. مانع ها و درگيري هايي که در همه جا خانه گرفته اند و وحشت و غربت و تنهايي را ايجاد مي کنند. انسان، در اين هنگام، ناچار بايد به کسي پناه برد تا او را از اين غربت و تنهايي نجات دهد. اينک، اين سؤال در ذهن ايجاد مي شود که «به چه کسي بايد پناه برد؟ با چه کسي بايد به گفت و گو نشست؟ به چه کسي بايد دل گرم شد؟».

در پاسخ، بايد گفت، اين انس و دل گرمي، جز به معصوم، و انتظار فرج او نيست. [1] و اين حقيقت، چه خوب در موج کلام مهربان امام سجادعليه السلام آمده است: «انتظار الفرج من أعظم الفرج؛ [2] انتظار فرج، از بزرگ ترين گشايش ها است».

سينه هايي که تمام رنج هستي را، تمام دردهاي انسان را، تمام ظلم هاي جامعه را شاهد بوده اند و همراه هر قطره خون که از رگ هاي مظلومان ايراني و فلسطيني و لبناني و افغاني و... به زمين ريخته، و همراه هر تازيانه که بر مجاهدي فرود آمده، حضور داشته اند و اين گونه در برابر همه ي مردم و همه ي هستي، خود را مسؤول مي دانند، چاره اي جز پيوند با مهدي فاطمه(عج) ندارند.


پاورقي

[1] عن الرضاعليه السلام: «الإمام الأنيس الرفيق والوالد الشفيق». (کافي، ج 1، ص 200، باب نادر في فضل الإمام، ح 1).

[2] بحارالأنوار، ج 2، ص 122.