بازگشت

تجربه ي محبت و عنايت از محبوب و ضعف و محدوديت از ديگران


آنان که در اين هستي، محبوب ها و رهبران ديگر را تجربه کرده اند و به ضعف ها و محدوديّت ها و پَستي ها و زشتي هاي آنان واقف شده اند، وقتي از زبان وحي مي شنوند که «وليّ، به ما، مهربان تر [1] و آگاه تر از خودمان است»، ديگر تمام توجّه اش به او معطوف مي شود تا جايي که در کوچک ترين رفتارش، حتّي صدقه دادن اش، [2] او را بر خودش مقدّم مي دارد و پيش از اين که به سلامتي خود فکر کند، تندرستي و رفع بلا از او را خواهان است تا جايي که او را بر وجود خود حاکم مي کند و نسبت به خودش اَوْلي مي داند. [3] .

چه طور مي شود آن مهربانِ غايب را دوست نداشت، در حالي که او، نسبت به ما، مهربان و سبب دفع بلاها و گرفتاري ها است [4] و ايمني بخش اهل زمين است [5] و در غم ما، غمگين، و از شادي ما، شادمان مي گردد و در فکر وضعيّت شيعيان است، اگرچه در مشرق و مغرب زمين باشند. [6] .


پاورقي

[1] امام صادق عليه السلام: «... والله لأنا أرحم بکم منکم بأنفسکم...»؛ به خدا سوگند، من، نسبت به شما، از خود شما مهربان ترم. (مکيال المکارم، ج 1، ص 93 - 94).

[2] سيد بن طاووس، خطاب به فرزند خود، درباره ي آداب و وظايف يک مسلمان شيعه به صاحب الزمان (عج) اين چنين سفارش مي کند: «صدقه دادن از سوي آن حضرت را پيش از صدقه دادن براي خودت و عزيزان ات قرار ده، و دعا براي آن حضرت را مقدّم بدار بر دعا کردن براي خودت، و نيز در هر کار خيري که مايه ي وفاي به حقّ آن حضرت است، آن بزرگوار را مقدّم بدار که سبب مي شود به سوي تو توجه فرمايد و به تو احسان کند.» (مکيال المکارم، ج 2، صص 288 - 297 و 351 - 357).

[3] مکيال المکارم، ج 1، ص 39، ح 51: «عن الحسين بن علي عليه السلام، قال، قال رسول الله صلي الله عليه وآله لعليٍ عليه السلام: أنا أوْلي بالمؤمنين منهم بأنفسهم ثم أنتَ يا علي! اَوْلي بالمؤمنين من انفسهم ثم... والحجة بن الحسن أوْلي بالمؤمنين من أنفسهم».

[4] «أنا خاتمُ الأوصياء و بي يرفع الله البلاء عن أهله وشيعته»؛ خدا، به سبب من، از خاندان و شيعيان ام بلا را دور مي گرداند. (کمال الدين، ج 2، ص 441، ح 12؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 25 و 30).

[5] بحارالأنوار، ج 53، ص 181؛ کمال الدين، ج 2، باب 50، ح 4.

[6] امام رضاعليه السلام: «... ما من أحد من شيعتنا... و لا تغتمّ إلاّ اغتممنا لغَمِّهِ ولايفرح إلاّ فرحنا لفرحه ولايغيب عنّا أحد من شيعتنا[ما]کان في شرق الأرض و غربها. و مَنْ تَرک من شيعتنا ديناً فهو علينا...»،... هيچ يک از شيعيان ما غمگين نمي شود، مگر اين که ما نيز در غم آنان غمگين هستيم و از شادي آنان شادمان و هيچ يک از آنان در مشرق و مغرب زمين از نظر ما دور نيستند. هر يک از شيعيان ما که بدهي از او بماند، اداي آن، بر عهده ي ما است...، (مکيال المکارم، ج 1، ص 454).