اقبال
آنان که از تدبّر بهره گرفته اند، از کنار حادثه هاي پيش پا افتاده، به سادگي نمي گذرند؛ زيرا، دريافته اند که در کنار هر اتّفاقي هر چند کوچک، درسي و اندرزي وجود دارد. امام کاظم عليه السلام هم به اين مسئله اشاره دارند: «ما من شي ء تراه عينک إلاّ و فيه موعظة؛ [1] هر آن چه چشمان تو آن را مي بيند، در آن، موعظه و پند و اندرزي است.».
آنان که به زندگي خود و ديگران توجّه ويژه اي دارند، دست هدايت مهدي فاطمه عليها السلام را در هدايت خودشان و ديگران، به خوبي مشاهده مي کنند و مساعدت هاي پيدا و پنهان محبوب را لمس، و حضور مهربان او را احساس مي کنند. آنان، به او، رو مي آورند و او را صدا مي زنند و مي خوانند: «إنّا توجّهنا واستشفعنا و توسَّلنا بک إلي الله...». [2] .
بايد دانست در معنا و مفهوم اقبال و رو آوردن، دو نکته نهفته است:
1- رو آوردن و دل دادن به محبوب است، به خاطر بزرگي و جمال و هيبت و شعور و يافتن تمامي خواسته ها و آرزوها در وجود او تا بدين وسيله از راه و منش او پيروي کند و راه هاي صعب العبور و پر پيچ و خم را با او به سر منزل مقصود برساند. [3] .
اقبالِ به مهدي، اين معنا را با خود دارد. براي رسيدن به اين غايت، چند عنصر دخيل است: عنصر شناخت؛ [4] تجربه ي محبّت و عنايت، تجربه ي ضعف ها و محدوديّت ها در ديگران؛ تجربه ي بن بست ها و احساس تنگناها.
پاورقي
[1] أمالي صدوق، ص 599؛ بحارالأنوار، ج 71، ص 324، ح 14.
[2] مفاتيح الجنان، دعاي توسل.
[3] مسئله ي اقبال و ارتباط بر قرار کردن با حضرت، از چنان اهمّيّتي برخوردار است که به آن امر شده است: «يا أيّها الذين ءامنوا اصبروا و صابروا و رابطوا» (آل عمران: 200). امام باقرعليه السلام در تفسير اين آيه فرمودند: «پايداري کنيد بر اداي واجبات و در برابر دشمنان استقامت بورزيد و با امام تان پيوند برقرار کنيد. (احمد بن محمد بن مهد حلّي، التحصين و صفات العارفين، ترجمه ي سيّد علي جبار گلباغي، ص 33 - 52).
[4] امام صادق عليه السلام فرمود: «مَنْ باتَ ليلةً لايعرف فيها إمامَ زمانه مات ميتة جاهليّة.»؛ هر کس شبي را سپري کند و در آن شب، امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهليت مرده است. (الغيبة، نعماني، ص 127، ج 1).