بازگشت

ضرورت انتظار


عقيده به ظهور مصلح و آمادگي براي يک انقلاب جهاني، آن قدر حياتي و لازم بوده است که پيشوايان ديني انتظار را استراتژي مهم اين برهه ي تاريخي دانسته و حکم و دستور به آن در دوران غيبت داده اند. [1] اهميت و ضرورت دوره ي انتظار را مي توان از زواياي مختلف بررسي کرد:

الف - توجه به معنا و حقيقت انتظار، دريچه اي است براي رسيدن به اين مهم. همان طوري که قبلاً به طور کامل بحث شد، انتظار يک دوره ي آماده سازي و زمينه سازي است و هر انقلاب و حرکتي که اين دوره را پشت سر نگذاشته باشد ابتر و ناقص و بي ثمر خواهد بود. ما کساني را مي بينيم که به پا ايستاده اند و راه افتاده اند، ولي دوره انتظاري نداشته اند. گويا چيزي نمي خواسته اند و تنها بر اساس جوّ محيط و جريان حاکم به رفتن وادار شده بودند. اين ها بدون انتظار و بدون آماده باش در گام هاي اول گرفتار شده اند و به خودخوري و فرار از خويشتن رسيده اند و آخر سر در زير فشار ابهام ها و اشکال ها، در مرحله فکر و اعتقاد، در مرحله ي ظرفيت و تحمل، در مرحله ي طرح ريزي و در مرحله ي عمل، از کمبود امکانات گرفته تا نيازهاي اقتصادي و نيازهاي تخصصي و علمي و حتي آمادگي بدني و توانايي جسمي، در زيربار اين فشارها و ابهام ها، به انزوا و فرار از کار و جدايي از عمل روي آورده اند. طبيعي است آن ها که عمل زده بودند، بعدها با نفرت، عرفان زده، فلسفه زده و علم زده و کلاس زده هم بشوند و به دنبال پناه گاهي بگردند. که باز هم طبيعي است که به پناهي نرسند و سرگردان بمانند.

اين خاصيت انتظار است که تو را وادار مي کند تا کمبودها را حدس بزني و براي تأمينش بکوشي و اين خاصيت انتظار است که تو را به آمادگي و حضوري مي رساند که ما نعم ها را بشناسي و براي رفع شان، برنامه بريزي. آن جا که آدم مي بيند آدم هايي استخوان دار پس از سال ها تحصيل چگونه سر در گم هستند و نمي دانند چه کنند و خسته و رنجور و آزرده و سر در لاک شده اند با پرسش رو به رو مي شود علت انزوا و خستگي اين ها همان نداشتن دوره ي انتظار است. اين ها نديده آمده اند و طبيعي است که با ديدن مشکلات، متحير و سرگردان شوند يا اين که تجديد نظر دوباره داشته باشند و از اساس، کارشان را درست کنند و بنيادي پيش بيايند.

ب - از طرفي، ضرورت و اهميت دوره انتظار را مي توان از لابه لاي صفحات تاريخ نيز به دست آورد.

پس از رحلت رسول اکرم صلي الله عليه وآله و شهادت اميرالمؤمنين عليه السلام و سيدالشهداعليه السلام تابه امروز، ريشه تمام حرکت ها و نهضت هاي شيعي عليه باطل و استثمارگران، همين فلسفه ي اجتماعي انتظار و عقيده به ادامه ي مبارزه تا پيروزي حق بوده است. اين امر چنان مورد توجه بزرگان دين قرار گرفته تا آن جا که يکي از معيارهاي پذيرش اعمال معرفي شده است. [2] از مهم ترين رازهاي نهفته ي بقاي تشيع همين روح انتظاري است که کالبد هر شيعه را آکنده ساخته و پيوسته او را به تلاش و کوشش و جنبش وامي دارد و مانع از نوميدي و بي تابي و افسردگي و درماندگي او مي گردد. اين تأثير آن قدر ملموس و کارساز بوده که اسلام پژوهان غربي [3] نيز از آن گفت وگو کرده اند.

«هانري کربن»؛ اسلام شناس شهير فرانسوي مي گويد:

...مفهوم غيبت، اصل و حقيقت غيبت هرگز در چارچوب درخواست هاي دنياي امروز در معرض تفکر عميق قرار نگرفته است... معناي اين امر به عقيده ي اين جانب، چشمه اي بي نهايت و ابدي از معاني و حقايق است... معنويت اسلام تنها با تشيّع، امکان حيات و دوام و تقويت دارد و اين معنا در برابر هرگونه تحول و تغييري که جوامع اسلامي دستخوش آن باشند، استقامت خواهد کرد. امام زمان، مفهوم اعلائي است که مکمل مفهوم غيبت است، ولي کاملاً به شخصيت امام غايب، مرتبط است. اين جانب، مفهوم امام غايب را با روح غربي خودم به گونه اي نو و بکر، احساس و درک مي کنم و چنين به تفکر و دلم الهام مي شود که رابطه ي حقيقي آن را با حيات معنوي بشر، وابسته مي دانم. [4] .

«جيمز دار مستر»؛ شرق شناس معروف فرانسوي در اين باره مي گويد:

در حلّه که نزديک بغداد است همه روزه پس از نماز عصر، صد نفر سوار با شمشير برهنه مي رفتند و از حاکم شهر، اسبي با زين و برگ مي ستاندند و... فرياد مي زدند که: تو را به خدا، اي صاحب الزمان! تو را به خدا بيرون بيا.

وي در جايي مي گويد:

قومي را که با چنين احساسات پرورش يافته است، مي توان کشتار کرد، اما مطيع نمي توان ساخت. [5] .

ج - در اهميت دوران انتظار همين بس که دشمنان، آن را مانع تسلط خود بر مسلمانان برشمرده اند: «ميشل فوکو، کلر برير، در بحث مبارزه با تفکر مهدي باوري: ابتدا امام حسين عليه السلام و بعد امام زمان (عج) را مطرح مي کنند و دو نکته را عامل پايداري شيعه معرفي مي کنند. نگاه سرخ و نگاه سبز در کنفرانس «تل آويو» هم افرادي مثل برنارد لوييس، مايکل ام جي. جنشر، برونبرگ و مارتين کرامر بر اين بحث خيلي تکيه مي کنند. آن ها در تحليل انقلاب اسلامي، به «نگاه سرخ» شيعيان، يعني عاشورا و «نگاه سبز» شان يعني انتظار مي رسند. جمله ي مشهوري دارند که «اين ها به اسم امام حسين قيام مي کنند و به اسم امام زمان (عج)، قيام شان را حفظ مي کنند.» [6] دشمن به اهميت مديريت شيعه آن هم زماني که رهبر آن غايب و از نظرها پنهان است، پي برده اند و به همين منظور اقداماتي در اين رابطه انجام داده اند و سناريوهاي متعددي را جهت تضعيف و نابودي اين انديشه ي مقدس طراحي کرده و متناوباً به اجرا گذارده اند.

از آن جمله، دخالت مستقيم و حمايت از پروسه ي «شخصيت پردازي و مهدي تراشي»، تخريب پايه ي فکري «مهدي باوري» از طريق ژست هاي علمي و به ظاهر شرق شناسي، پرورش و حمايت از سرسپرده هاي داخلي مانند احمد کسروي، شريعت سنگلجي، سلمان رشدي و اخيراً احمد الکاتب، انتشار تبليغات مسموم رسانه اي، امپراتوري اهريمني رسانه هاي استکباري و بمباران تبليغاتي توپ خانه هاي صوتي و تصويري ژورناليستي نظام سلطه، يکي از قوي ترين ابزارهاي کودتاي فکري و شست وشوي مغزي توده هاست.

در واپسين دهه هاي قرن بيستم، هجومي از اين نوع را عليه ايده ي «ظهور مهدي موعود» شاهد بوديم. در سال 1982 ميلادي، سريالي با نام «نوستر آداموس» به مدت سه ماه متوالي از شبکه ي تلويزيوني آمريکا پخش شد. اين فيلم سرگذشت ستاره شناس و پزشک فرانسوي به نام «ميشل نوستر آداموس» بود که نزديک به 500 سال قبل مي زيسته است. اين سريال، پيشگويي هاي وي را درباره ي آينده ي جهان به تصوير کشيده بود که مهم ترين آن ها پيش گويي وي درباره ي ظهور نواده ي پيامبر اسلام در مکه مکرمه و متحد ساختن مسلمانان و پيروزي بر اروپاييان و ويران کردن شهرهاي بزرگ سرزمين جديد (آمريکا) بود. [7] .

هدف از اين مانور تبليغاتي، به تصوير کشيدن چهره اي خشن، بي رحم، ويران گر و گرفتار جنون قدرت از مهدي موعود و تحريک و بسيج عواطف ملل غربي عليه اسلام و منجي موعود آن و در کوتاه مدت، بستر سازي رواني بود.


پاورقي

[1] ان القائم منا هو المهدي الذي يحب ان ينظر في غيبته و يطاع في ظهوره. منتخب الاثر، ص 223.

چون در لابه لاي مباحث گذشته و آينده، از رواياتي در مورد ارزش و فضيلت و اهميت انتظار بحث شده است، در اين جا از پرداختن به اين مسأله خودداري شده است. ر.ک: بحارالانوار، ج 52، صص 122 - 125، 140 و 223؛ غيبت نعماني، ص 200؛ منتخب الاثر، صص 496 - 498 و 234؛ اصول کافي، ج 2، ص 176.

[2] عن الي عبداللَّه عليه السلام انه قال: الا اخبرکم بمالا يقبل اللَّه عزوجل من العباد عملاً الاّ به؟ فقلت: بلي، فقال... و انتظار القائم عليه السلام. (امام صادق عليه السلام به راوي فرمود: آيا ملاک قبولي اعمال بندگان را به شما خبر دهم؟ راوي گفت: بله، امام فرمود: عبارتند از... و انتظار مهدي قائم آل محمد(عج)) الغيبة، نعماني، ص 200.

[3] به دليل مفصل شدن مقاله از نقل نظريات دانشمندان مسلمان در اهميت و ضرورت اين دوران مي گذريم؛ زيرا ما را از هدف اصلي دور مي کند. به علاوه شنيدن حقايق از زبان ديگران، اثر گذارتر و در مجموعه روشن گر بسياري از واقعيت هاي پنهان مي شود که ما به خاطر تکرار و زياد شنيدن از کنار شان به سادگي گذشته ايم.

[4] رسالت تشيع در دنياي امروز، سيد محمد حسين طباطبائي، مقدمه: هانري کربن، صص 25 - 35.

[5] مهدي از صدر اسلام تا قرن 13 هجري، دارمستر، ترجمه محسن جهان سوز، صص 38، 39، 79. «ماربين»؛ محقق آلماني مي گويد از جمله مسايل اجتماعي بسيار مهمي که موجب اميدواري و رستگاري شيعه باشد، اعتقاد به وجود حجت عصر و انتظار ظهور است..... (سياست اسلام، ماربين، فصل هفتم، فلسفه مذهب شيعه صص 49 - 50. «اي. ب. پتروشفسکي»؛ تاريخ دان و ايران شناس علوم شوروي سابق، در اين زمينه مي نويسد: «چشم به راه مهدي بودن در عقايد مردمي که نهضت هاي قرن سيزدهم را در ايران به پا داشتند، مقام بلندي داشته است، ولي در قرن چهاردهم و پانزدهم ميلادي؛ اين عقيده راسخ تر و مشهودتر گشت». (نهضت سربداران خراسان، اي. ب. پتروشفسکي، ترجمه: کريم کشاورز. علاقه مندان به کتاب هاي «در انتظار ققنوس»، ص 304 و «ظهور حضرت مهدي از ديدگاه اسلام»، ص 239 مراجعه کنند.

[6] به نقل از: مجله ي بازتاب انديشه، خرداد80، ص 193 (مجله ي موعود، ش 25 و 26).

[7] ر.ک: در انتظار ققنوس، ص 311.