بازگشت

درباره اين چهل حديث و ترجمه آن


زماني که نويسنده دانشورِ الأَربعونَ حَديثًا في مَن يَمْلَأُ الأَرضَ قِسطًا و عَدْلًا، حجّةالإسلام والمسلمين حاج شيخ هاديِ نجفي - وَفَّقَهُ اللّهُ تَعالي لِما يُحِبُّ و يَرضي -، ترجَمه اين کتاب را از صاحبِ اين قلم درخواستند، از سرِ اشتياقي که به عَتَبه بوسيِ معارفِ أهلِ بيتِ عصمت و طهارت - عليهم السّلام - داشته و دارم، پذيرفتم؛ بويژه که دوست داشتم بدين بهانه عرضِ خاکساريِ خود را به پيشگاهِ رفيعِ حضرتِ بَقيَّةُاللّه، حجّة بن الحَسَن - عَجَّلَ اللّهُ تَعالي في ظُهورِه -، عرضه بدارم. کار را نيز آسان مي شمردم، و چون برخي از اين أحاديث و منابعِ آن، پيشتر نيز به فارسي ترجَمه شده بود، مي پنداشتم که مرا به پالوده خوردن مي فرستند! [1] .

هرچه در کار پيشتر رفتم، از يکسو، شور و اشتياقم افزون شد، و از سويِ ديگر، دانستم ترجَمه اين أحاديث بسيار دشوارتر و تأمّلْ خواه تر از آنست که در آغاز مي پنداشتم، و در اين ميانه، نه فقط به ترجَمه، که گاه بايد به شرح و تدقيقِ ضبطِ حديث نيز دست يازم. نادرستيهائي که در ضبطِ برخي منابعِ حديثيِ مطبوع مشاهده کردم و افتادگيها و بَدْخوانيها و سَهل انگاريهائي که در پاره اي ترجَمه ها ديدم، همه و همه، حکايتگرِ همان مظلوميّت و مهجوريّتِ تُراثِ حديثيِ شيعه بود که بارها و بارها گفته و نوشته و خوانده ايم.

القصّه، نه منابعي که در اختيار داشتم - و داريم - به آن صحّت و دقّت و کارآمدي و کارگُشائي بود که گُمان مي رفت، و نه راه به آن همواري و زودانجامي؛ و اگر نبود لطفِ خداوندِ کارسازِ بنده نواز و عنايتِ خاصانِ درگهش، خاصّه إمامِ غائب - روحي و أرواحُ العالَمينَ لِتُرابِ مَقْدَمِهِ الفِداء -، اين مختصر هرگز سامان نمي پذيرفت.

با اينهمه، ناگزير بايد به قُصور و تقصيرِ خويش معترف شوم و خاطرنشان کنم: اين کاري است که توانسته ام، نه آنچه خواسته ام. تنگيِ وقت و پايفشاريِ مؤلّفِ



[ صفحه 39]



ارجمند بر شتابِ قلم نيز، در زودتر فروبستنِ پَروَنده اين ترجَمه و چشم پوشيدن از بازپيرائيِ بيشتر دخيل بود. اينک بايد اميد بَنْدَم که اگر نُکته هائي إصلاحي و تکميلي فرادست آمد، در چاپِ ديگر - بِعَونِ اللّهِ تَعالي - إعمال و إلحاق گردد. همچُنين اميدوار باشم که تا آن زمان از يادآوري ها و پيشنهادهايِ صاحبْنظرانِ صائبْ نَظَر بي بهره نمانم و در بِهْسازيِ ترجَمه و توضيحات رهينِ منّتِ عِيارْسَنجانِ سُخَنْ شناس شوم.

يکي از پُرسمانهائي که نظر و تحقيقِ محدِّثان و متکلِّمان و فقيهانِ إمامي را به خود معطوف داشته، و نگرشها و نگارشهائي چند، از رهگذرِ اين عَطفِ توجُّه و تأمُّل و توغُّل، پديد آورده است، پُرسمانِ «حُرمتِ تسميه إمام دوازدهم - عَجَّلَ اللّهُ تعالي فَرَجَه -» است.

گفت وگو بر سرِ اين است که آيا بصراحت ذکر کردنِ نامِ حضرتِ مَهدي - عليه السّلام - (که همانا نامِ رسولِ خدا - صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ و آلِه - است و بارها در مأثورات بدين معنا تصريح شده)، رواست يا نه؟؛ و منشإِ گفت وگو، روايتها و أحاديثِ مهمّي است که از اين کار نهي مي کنند.

بسياري از عالمانِ إماميّه در اين باب قائل به تحريم شده اند و حتّي ميرِداماد (ره) در شرعةالتّسمية مدّعيِ إجماع بر تحريم گرديده و محدِّثِ جزائري (ره) در شرحي که بر عيون الأخبارِ صَدوق (قده) نگاشته است تحريم را قولِ بيشترينه عالمانِ إمامي دانسته. [2] .

در مقابلِ اين أکثريّت که تحريم را به طورِ مطلق و تا زمانِ ظهور برقرار مي دانند، برخي تحريم را مشروط به تقيّه و خوف دانسته و بعضِ مُستَنبِطان هم محدود به دورانِ غَيبتِ صُغري پنداشته اند. [3] .

نگارنده اين سطور، به هر رويْ، در ترجَمه چهلْ حديثِ حاضر با اين معنا سر و کار



[ صفحه 40]



داشته و - به رغمِ ميلِ باطني و برخِلافِ احتياطِ پسنديده در أمثالِ اين مواضع - آنجا که مؤلّفِ محترم تصريح به نامِ مبارک کرده است، تصرّفي نکرده و عينِ نوشته مؤلّف را - که خود دانش آموخته فقه و أصول، و حديثْ پِژوه است - ترجَمه نموده؛ [4] خاصّه که برخي هم در اين باب به تفاوتِ حکمِ مکتوب و ملفوظ تصريح کرده اند [5] - و اللّهُ سُبحانَهُ و تَعالي أَعْلَم و عِلْمُهُ أَتَمّ وَ أَحکَم.

در اين ترجَمه، أوّلًا، به إعرابگُذاري و مَشکول سازيِ متونِ أحاديث دست يازيده ام؛ ثانيًا، ترجَمه متنِ حديث را در پيِ نصّ ِ عربي قرارداده ام؛ و ثالثًا، توضيحات و بازبُردها و مَطالبي در متن و حاشيه برافزوده ام. برايِ آنکه افزوده هايِ ترجُمان قابلِ تمييز باشد، اينجا و آنجا آنها را در ميانه دو قُلّابِ شکسته (» «) نهاده ام. پس خواننده محترم هر جا - در متن و پينوشتها - به» «بازخورد، عباراتِ درونِ آن را از افزوده هايِ ترجُمان بدانَد.

نامِ کوتاهِ «اندوخته خداوند» را نيز - که اقتباسي است از تعبيرِ قُرآنيِ «بَقيَّةاللّه» -، - با موافقتِ مؤلّف - از برايِ اين ترجَمه انتخاب کردم.

گُمان مي کنم ترجَمه اين چهلْ حديث، خواندنِ مُنتَخَبي از ميراثِ حديثيِ مسلمانان را در موضوعِ مَهدويّت برايِ خوانندگانِ فارسي زبان تسهيل کرده باشد. ترجُمان مُدَّعائي بيش از اين ندارد و رَجامَندست کساني که اين مُنتَخَباتِ حديثي را مُطالعه مي کنند، خود با شوق و اهتمامِ بيشتر به مطالعه حَديثْنامه هايِ کَلانْ تر و کتابهايِ مُفَصَّل تر بپردازَنْد. باز تأکيد مي کنم اين چهلْ حديث مُنْتَخَبي است از ميراثِ حديثيِ ما که مؤلّفِ آن، با ترتيبِ موضوعي و تواليِ منطقي، خُطوطِ برجسته باور و انديشه إماميّه را در اين باب ملاک قرار داده، و به بهانه هريک، حديثي از ميانِ أحاديثِ گوناگونِ اين أبواب برگزيده و آورده است. همين و بس.

ترجُمان، در ترجَمه نُصوصِ حديثي، نه مُحرِّرانه و آزاد قلمْ گَرداني کرده است، و



[ صفحه 41]



نه به شيوه تَحْتَ اللَّفْظ. کوشيده ام أمين و درست ترجَمه کنم و حَتَّي المقدور نه بر مُفادِ نص بيفزايم و نه از آن بکاهم. اگر افزونه اي يا توضيحي را نيز برايِ خواننده لازم ديده ام معمولًا ميانِ قلّاب نهاده ام تا ممتاز باشد.

اميدوارم در پيراستنِ کاستيهايِ مُسَلَّم و لغزشهايِ احتماليِ اين ترجَمه، از نقدِ باريکْ بينانه سخنْ سنجان محروم نمانَم و آن مايه به فراخْ سينگان و درياوَشان تَشَبُّه کنم که صادقانه بگويم: «أَحَبُّ إِخواني إِلَيَّ، مَنْ أَهدي إِلَيَّ عُيُوبي». [6] .

خدايْ را مي خوانيم و از او مي خواهيم تا با ظهورِ إمامِ عصر - عليه الصّلاة و السّلام - ديده ما را روشن، جانمان را تابناک، دلمان را خُشنود، و باور و خِرَدمان را باروَر و برخوردار فرمايد و کامِ همه آزادگان و دادخواهان را برآرَد - بمَنِّهِ و کَرَمِه.



برف باريده ست بر باغِ جهان

آفتابت تا به کِيْ باشد نهان؟



آفتابِ رويِ آن شَهْ زيرِ ميغ

سَرزَنَد از کوه مِهْر و مَه، دريغ!



لوحِ دوران شُد تهي از نقشِ حق

اي تو دفتردار! برگردان وَرَق [7] .



ايدون باد!

بنده خدا: جويا جهانبخش

اصفهان، بهارِ 1382 ه. ش.



[ صفحه 51]




پاورقي

[1] تعبير را از بيهقيِ أديب و مورِّخ وام کرده ام؛ آنجا که مي نويسد: «... چنان که گفتي او را به پالوده خوردن مي فرستد...» (تاريخِ بيهقي، چ خطيبِ رهبر، 238:1).

[2] نگر: مستدرک الوسائل،ط. مؤسّسه آل البيت عليهم السّلام، 288:12.

[3] نگر: فصلنامه انتظار، سالِ 2، شماره 3، ص 205 و 206.

[4] از برايِ تفصيلِ مباحثِ مربوط به حرمتِ تسميه، نگر: مرآةالعقول، 4: 18 - 16؛ و بحارالأنوار (ط. 110 جلديِ مؤسّسة الوفاء بيروت)، 51: 34 - 31؛ و: کشف الغمّه، ط. مکتبة بني هاشمي، 519:2 و 520؛ و: مستدرک الوسائل، ط. مؤسّسة آل البيت عليهم السّلام، 12: 289 - 279؛ و: نجم الثّاقب، ط. انتشاراتِ مسجدِ جمکران، صص 105 - 95؛ و: فصلنامه انتظار، سالِ 2، شماره 3، صص 226 - 203 (مقاله «حکم تسميه و ذکر نام شريف حضرت وليّ عصر (عج)» از شيخ نجم الدّين طبسي - دامَ فضلُه -)؛ و: شرح حديث عرض دين، آيةاللّه صافيِ گلپايگاني، ص 74؛ و: مَهديِ موعود [عليه السّلام]، عليِ دواني، ص 236 و 369 و 370؛ و: موسوعة المصطفي و العِتْرة (عليه و عليهم السّلام) 22-160:12؛ و: حياتِ فکري و سياسيِ إمامانِ شيعه عليهم السّلام، جعفريان، صص 592 - 590؛ و: رسائل و مسائل، ملّا أحمدِ نراقي (ره)، 3: 98 - 89؛ و: يکصد پُرسش و پاسخ پيرامونِ إمامِ زمان (عج)، رجاليِ تهراني، صص 66 - 64؛ بامدادِ بشريّت، محمّدجوادِ مروِّجيِ طَبَسي، قم، 1381 ه. ش.، صص 91 - 87.

[5] نگر: يکصد پُرسش و پاسخ...، رجاليِ تهراني، ص 65.

[6] يعني: محبوب ترينِ برادرانم نزدِ من، کسي است که عيوبِ مرا به من هديّه کُنَد.

اين سخن در تُحَفُ العقول (تحقيقِ استاد غفّاري، ط. جامعه مدرّسين، ص 366) از إمامِ صادق - صَلَواتُ اللّهِ و سَلامُهُ عليه - نقل شده است.

[7] مثنويِ طاقديس، ص 86.