بازگشت

قم پيش از ظهور حضرت قائم


«عَنِ الصّادِقِ - عَلَيْهِ السَّلام - أَنَّهُ ذَکَرَ کُوفَة [1] و قالَ: سَتَخْلُو کُوفَة [2] مِنَ الْمُؤْمِنينَ وَ يَأرِزُ [3] عَنْهَا الْعِلْمُ کَمَا تَأرِزُ [4] الحَيَّةُ في جُحْرِها، ثُمَّ يَظْهَرُ العِلْمُ بِبَلدَةٍ يُقالُ لَها: قُم، وَ تَصِيرُ مَعْدِنًا لِلْعِلْمِ وَ الْفَضْلِ حَتّي لايَبْقَي فِي الْأَرْضِ مُسْتَضْعَفٌ فِي الدّينِ حَتَّي المُخَدَّراتِ فِي الْحِجال، وَ ذلِکَ عِنْدَ قُرْبِ ظُهُورِ قائِمِنا، فَيَجْعَلُ اللّهُ قُم وَ أَهْلَهُ قائِمِينَ مَقامَ الْحُجَّةِ وَ لَوْلا ذلِکَ لَساخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِها وَ لَمْ يَبْقَ فِي الْأَرْضِ حُجَّةٌ، فَيَفِيضُ العِلْمُ مِنْهُ إِلي سائِرِ الْبِلادِ فِي الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ، فَيَتِمّ حُجَّةُ اللّهِ عَلَي الْخَلْقِ حَتّي لايَبْقَي أَحَدٌ عَلَي الْأَرْضِ لَمْ يَبْلُغْ إِلَيْهِ الدِّينُ وَ الْعِلْمُ، ثُمَّ يَظْهَرُ الْقائِمُ وَ يَسِيرُ (يصير ظ.) سَبَبًا لِنِقْمَةِ اللّهِ وَ لِسَخَطِهِ عَلَي الْعِبادِ لِأَنَّ اللّهَ لايَنْتَقِمُ مِنَ الْعِبادِ إِلّا بَعْدَ إِنْکارِهِمْ حُجَّة.» [5] .



[ صفحه 326]



(يعني:

از إمامِ صادق - عَلَيْهِ السَّلام - منقول است که کوفه را ياد کرد و فرمود: زودا که کوفه از مؤمنان تهي شود و همانسان که مار در سوراخِ خود مي خَزَد و چَنبره مي زَنَد، دانش از کوفه دامن بکَشَد و بروَد؛ آنگاه دانش در شهري پديدار آيد که آن را «قُم» خوانند، و معدِنِ دانش و فَضل گردد تا آنجا که هيچ کس نمانَد که در زمينه دين زبون داشته شده باشد، حتّي پردگيانِ خَرگاهْ نشين. اين حال نزديک به ظهورِ قائِمِ ما است و خداوند قم و أهلِ آن را قائم مقامِ حجّت قرار مي دهد و اگر آن نباشد زمين باشندگانِ خود را به کام اندرمي کَشَد و در زمين حجّتي نمي مانَد. پس دانش از قم به ديگر بلادِ مشرق و مغرب سرازير مي گردد، و حجّتِ خداوند بر خلق تمام مي شود تا جائي که أَحَدي بر زمين نمي مانَد که دين و دانش به او نرسيده باشد. آنگاه قائِم ظهور مي کند و مايه انتقام خداوند و خشمِ او بر بندگان مي شود، زيرا خداوند تنها پس از اين که بندگان حجّتي را إنکار کُنَند، از ايشان انتقام مي گيرد.).



[ صفحه 329]




پاورقي

[1] «هم در متنِ عربيِ چهل حديث و هم در طبعِ يکجلديِ منتخب الأثر، «کوفة» - بدونِ «ال» - آمده است.

اين ضبط، علي الظّاهر ناشي از سهو و إهمالِ کاتب است و بايد در أصل «الکوفة» بوده باشد».

[2] «هم در متنِ عربيِ چهل حديث و هم در طبعِ يکجلديِ منتخب الأثر، «کوفة» - بدونِ «ال» - آمده است.

اين ضبط، علي الظّاهر ناشي از سهو و إهمالِ کاتب است و بايد در أصل «الکوفة» بوده باشد».

[3] «هم در طبعِ يکجلديِ منتخب الأثر و هم در متنِ عربيِ چهل حديث «يأزر» - به تقدّمِ زاء بر راء - آمده است؛ ولي علي الظّاهر راء بايد بر زاء مقدّم باشد. فعلهايِ برشکافته از مصدرِ «أرْز» و «أُرُوز»، در زبانِ سنّت، آشنا و داراي کاربُرد هستند. تفصيل را نگر: الفائق في غريب الحديثِ زَمَخشَري، 33:1؛ و: غريب الحديث في بحارالأنوار، 52:1؛ و: مجمع البَحْرَيْن، إعداد: محمود عادل، 63:1 و 64؛ و: نُزْهَةُالنَّظَرِ البدري، ص 27 و 28؛ و: مفردات نهج البلاغه يِ قُرَشي، 38:1.

همين مادّه و تشبيه، باز هم در أحاديثِ بحثِ غَيبت به چشم مي خورَد؛ نگر: کمال الدّين و تمام النّعمة، ط. جامعه مدرّسين، 1405 ه. ق.، ص 349؛ و: پهلوان 26:2؛ و: کمره اي 18:2؛ و: الغيبه يِ نُعماني، ط. فارِس حسّون کريم، ص 162 و 163».

[4] «هم در طبعِ يکجلديِ منتخب الأثر و هم در متنِ عربيِ چهل حديث، «تأزر» - به تقدّمِ زاء بر راء - آمده است».

[5] منتخب الأثر /443 به نقل از بحارالأنوار و آن به نقل از تاريخ قم.

«نيز نگر: طبعِ جديدِ منتخب الأثر (سه جلدي)، 61:3 و 62.

در کتابِ عصرِ ظهورِ استاد عليِ کوراني (ترجمه عبّاسِ جلالي، صص 246 - 237) مباحثي درباره «قم (در آستانه ظهور)» مطرح گرديده که اگرچه خواندني است، بايد توجّه داشت که سخت با تطبيق و تفسيرِ عصريِ مؤلّف درآميخته».