تمسک به دين در زمان غيبت
«عَن يَمانٍ التَّمّارِ قالَ: کُنّا عِنْدَ أَبي عَبْدِاللّهِ عليه السّلام - جُلُوسًا، فقالَ لَنا:
إِنَّ لِصاحِبِ هذَا الْأَمْرِ غَيْبَةٌ، المُتَمَسِّکُ فيها بِدينِهِ کَالْخارِطِ لِلقَتادِ.
ثُمَّ قالَ - هکَذا بِيَدِه -: فَأَيُّکُمْ يُمْسِکُ شَوْکَ الْقَتادِ بِيَدِه؟
ثُمَّ أَطْرَقَ مَلِيًّا، ثُمَّ قالَ: إِنَّ لِصاحِبِ هذَا الْأَمْرِ غَيْبَةٌ، فَلْيَتَّقِ اللّهَ عَبْدٌ وَلْيَتَمَسَّکَ بِدينِهِ.» [1] .
(يعني:
از يَمانِ تمّار منقول است که گفت: نزدِ أبوعبداللّه [يعني: إمامِ صادق]- عليه السّلام - نشسته بوديم؛ به ما فرمود:
صاحبِ اين أمر را غَيبتي است؛ هرکه در روزگارِ آن غَيبت به دينِ خويش پايبَنْد باشد، مانندِ کسي است که با دست خارِ گَوَن را بتراشد. [2] .
سپس فرمود - و با دست إشاره و تصوير کرد - که: کداميک از شما تيغِ خارِ گَوَن را
[ صفحه 262]
با دستِ خويش مي گيرد؟
آنگاه لَخْتي سر به زير افکَنْد و سپس فرمود: صاحبِ اين أمر را غَيبتي است، پس هر بنده بايد از خدا پروا کُنَد و به دينِ خويش پايبند باشد.).
[ صفحه 265]
پاورقي
[1] الکافي 335:1 «؛ مصطفوي: 132:2.
نيز با لَخْتَکي تفاوت در: کمال الدّين و تمام النّعمة، ط. جامعه مدرّسين، 1405 ه. ق.، ص 343؛ و: الغيبه يِ طوسي، ط. مکتبة نينوي الحديثة، ص 275؛ و: الغيبه يِ نُعماني، ط. فارس حسّون کريم، ص 173 و 174. طابعِ الغيبه يِ نُعماني نشانيِ روايت را در شماري از متون ياد کرده».
[2] «گرفتنِ خارِ گَوَن و دست کشيدن بر آن تا تراشيده گردد و برگه هايش بريزد، «خَرط القَتاد» خوانده مي شود، و چون خارهايِ اين گياه مانندِ سوزن است، بطبْع دست را سخت رنجه مي دارَد و مي آزارَد. «خَرط القَتاد» در زبانِ عربي مَثَل است برايِ دست يازيدن به کارهايِ صَعب. نگر: مرآةالعقول، 33:4».