هر که حضرت قائم را انکار کند، ائمه پيش از آن حضرت را انکار ک
در صحيحه [1] عبداللّه بنِ مُسْکان [2] به نقل از حضرتِ أبوعبداللّه «يعني إمامِ صادق» - عليه السّلام - آمده است که آن حضرت فرمود:
«مَنْ أَنْکَرَ وَاحِدًا مِنَ الْأَحْياءِ فَقَدْ أَنَکَرَ الْأَمْواتَ» [3] .
(يعني: هرکه يکي از زندگان [يعني: يکي از إمامانِ زنده] را إنکار کُنَد، درگذشتگان [يعني: إمامانِ درگذشته] را إنکار کرده است.).
«علّامه مجلسي - قَدَّسَ اللّهُ رُوحَه العَزيز - در توضيحِ اين حديث، و اين که چرا إنکار إمامِ حَي، إنکارِ إمامانِ درگذشته است، مي نويسد:
مُراد آن است که إقرار به إمامتِ إمامانِ درگذشته، بدونِ إقرار به إمامتِ إمامِ حَي، سودي ندارد، و إنکارِ إمامِ حَي، مُستَلزِمِ إنکارِ إمامانِ درگذشته است. يا از اين روي که إمامانِ درگذشته از إمامتِ إمامِ حَي خبر داده اند، و يا از اين روي که دلائلِ إمامت مشترک است، و چون به إمامتِ إمامِ حَي مُقِر نشود، پيداست که با دليل به إمامتِ
[ صفحه 220]
إمامانِ درگذشته معرفت نيافته، و إقرارِ بدونِ دليل هم سودي ندارَد. يا معني آن است که إنکارِ إمامِ حَي تنها از اين راهست که شخص به إمامت شخصِ ديگر که غيرِ معصوم باشد و أحکام را ندانَد، قائل شود، و همين نشان مي دهد که وي إمامانِ پيشين را به آن صفاتشان که بناگريز بايد به آنها مُقِر مي شده، نشناخته است.» [4] .
[ صفحه 223]
پاورقي
[1] «مراد از «صحيحه»، در اينجا، روايتي است که سَنَدش «صحيح» باشد».
[2] «عبداللّه بن مُسْکان از راويانِ ثقه حديث است که رواياتِ فراوان در کتبِ أربعه شيعه از وي آمده و از «أصحاب إجماع» بشمار است.
نگر: الموسوعة الرّجاليّة الميسّرة، 531:1 و 532؛ و: کلّيّات في علم الرّجال، ص 169».
[3] کمال الدّين و تمام النّعمة /410«؛ پهلوان: 120:2، و کمره اي: 81:2 و 82.
چُنان که در کمال الدّين ديده مي شود، اين حديث به چند سَنَد از إمامِ صادق - عليه السّلام - روايت گرديده است.
نيز نگر: أصولِ کافي، با ترجَمه مرحومِ استاد مُصطفوي، 201:2؛ و: الغيبه يِ نُعماني، ط. فارِس حَسّون کريم، ص 128؛ و: مرآةالعقول، 195:4 و 196».
[4] «نقل به مضمون از: مرآةُالعقول 196:4».