حضرت مهدي در باور اماميه
در اعتقادِ شيعه إماميّه در بابِ آن حضرت (عج) ترديدي نيست؛ بلکه إماميّه بدين اعتقاد بازشناخته مي شوند. چون ما أحاديثِ فراواني از پيامبر و خاندانِ او - عليه و عليهم السّلام - روايت مي کنيم که نشان مي دهد آن حضرت «يعني: إمامِ دوازدهم - عليه السّلام -» إمامِ حَيِّ غائب از أنظار است. هيچيک از عالمانِ «نگارشگر و أثرآفرينِ» ما نيست که رساله يا کتابي «يا گفتاري» درباره حضرتِ «مَهدي» - عليه السّلام - نداشته باشد و البتّه برشمردنِ نامِ اين نوشتارها و مصنِّفانشان از صدرِ نخست تا اين زمان، مستلزمِ تدوينِ مجلّداتي ستبر است که بيرون از مقصودِ ماست؛ ليک ما از راهِ تَيَمُّن و تَبَرُّک پاره اي از سخنانِ عالمانمان و برخي تصانيفشان را - به ترتيبِ زماني - ياد مي کنيم:
[ صفحه 62]
1 - أبومحمّد حَسَن بن موسي نوبختي از أعلامِ سده سوم در فِرَق الشّيعة گفته است:
«أصحابِ او (يعني أصحابِ إمامِ عسکري - عليه السّلام -) پس از وي چهارده فرقه شدند... [1] و فرقه دوازدهم که «إماميّه»اند گفته اند: سخن چُنان نيست که اين جماعت، هريک، گفته اند؛ بلکه خدايْ - عَزَّ وَ جَلّ - را در زمين حُجَّتي هست که فرزندِ حسن بن علي «يعني فرزندِ إمام حَسَنِ عَسکري فرزندِ إمام علي النّقي - عليهم السّلام -» است، و سَررشته کار به دستِ خداست و او «= آن حجّتِ پيشگفته» به شيوه پيشين و همان روشِ سابق وصيِّ پدرِ خويش است...». [2] .
2 - أبوخلف سَعْد بن عبداللّهِ أَشْعَريِ قُمي از أعلامِ سده سوم در کتابِ المقالات و الفِرَق اش گفته است:
«پس فرقه اي از ايشان - که به إماميّه معروف اند - گفته اند: خداي را پس از درگذشتِ حسن بن علي «يعني: إمام حَسَنِ عَسکري - عليه السّلام -» بر بندگانش حُجَّتي و در بلادش خَليفَتي است که أمرِ إلهي را به پادارَد؛ او فرزندِ حَسَن بن عليّ بن محمّد بن عليّ الرّضا «عليهم السّلام»است؛ آمِري ناهي که در بابِ علومِ خدا و کتب و أحکام و فرائض و سُنَنِ او، وديعه دارِ پيشينيانِ خويش است و «پيامِ إلهي و تعاليمِ راستينِ دين را» از جانبِ پدرانش مي رسانَد و مي گُزارَد؛ بدانچه خلق را در کارِ دين و مصالحِ دنياشان به آن حاجت اُفتَد داناست؛ جانشين و وصيِّ پدرِ خويش است که پس از او به کارِ إمامت قيام مي کند و رهنمايِ اُمَّت و رهيافته ايست که به راهِ پيشين و همان روشِ سابقِ پيشوايان مي رود که گذشتگانشان داشتند و در ميانِ بازماندگانشان تا به رستخيز برقرارست و نسل اندر نسل و پي در پي بوده، جابجا و ديگرگون نمي شود... [3] اين چيزي است که از پيشوايانِ راستگو رسيده، و در ميانِ اين جماعتِ شيعيِ إمامي، به هيچ رويْ، مردود يا مشکوک و موردِ ترديد نبوده، و بخاطرِ صحّتِ طريق و قوّتِ أسباب و نيکوئيِ أسانيد و وَثاقَتِ ناقلانِ اين أخبار
[ صفحه 63]
همواره بر آن إجماع داشته اند...». [4] .
3 - حافظِ [5] ثِقَه ديرينه، أبوبکر محمّد بن أحمد بن عبداللّه بن إسماعيل بن أبي الثّلج کاتبِ بغدادي (زاده به سالِ 237 ه. ق. و در گذشته به سالِ 325 يا 323 يا 322 ه. ق.) در تاريخ الأئمّه «عليهم السّلام» گفته است:
«قائِم - صَلَواتُ اللّهِ و سَلامُهُ عَلَيه - «مؤلّف» گويد: اين جانشين [6] به سالِ 258 (دويست و پنجاه و هشت) زاده شد و دو سال و چهارماهه بود که أبومحمّد «يعني: إمامِ عسکري» درگذشت - صَلَواتُ اللّهِ و سَلامُهُ عَلَيهِم أَجمَعين». [7] .
درباره زاد و رودِ آن حضرت گفته:
«درباره زاد و رودِ «م ح م د» بن حسن - عليهماالسّلام - خداوند آگاه است». [8] .
درباره مامِ آن حضرت گفته:
«مامِ قائِم - صَلَواتُ اللّهِ و سَلامُهُ عَلَيه و عَلي آبائِه - صغيره است؛ و گويند: حکيمه؛ و گويند: نرجس؛ و گويند: سوسن.
ابنِ همام گفته: حکيمه، همانا، عمّه أبومحمّد «يعني: إمامِ عَسکَري - عليه السّلام -» است و او را درباره ولادتِ صاحب الزّمان - عليه السّلام - حديثي است و روايت کرده که نامِ مامِ اين جانشين نرجس است.» [9] .
درباره ألقابِ آن حضرت گفته:
«قائِم - صَلَواتُ اللّهِ عَلَيه و علي آبائِه -، الهادي و المَهدي است». [10] .
در بابِ کُنيه آن حضرت گفته:
«قائِم - صَلَواتُ اللّهِ عَلَيه -، أبوالقاسم است». [11] .
درباره قبرِ آن حضرت «يعني: محلّي که آن حضرت پس از وفات در آن مدفون خواهد شد»، گفته:
«قائمِ مُنْتَظَر - صَلَواتُ اللّهِ و سَلامُهُ عَلَيْه -: قبرِ او چيزي است که جُز خدايْ
[ صفحه 64]
تعالي کسي از آن خبر ندارد.» [12] .
درباره أبوابِ آن حضرت گفته است:
«.. بابِ او عثمان بن سعيد بود و چون وفاتش دَررسيد، بنا بر سفارشي که أبومحمّد حسن بن علي «يعني: إمامِ عَسکَري - عليه السّلام -» فرموده بود، کار را به پسرش أبوجعفر محمّد بن عثمان سپُرْد. ثِقاتِ شيعه از آن حضرت»يعني: إمامِ عَسکَري - عليه السّلام -» روايت کرده اند که فرمود: هذا وَکيلي و ابْنُه وَکيلُ ابْني (يعني: اين مرد وکيلِ من و پسرش وکيلِ پسرم است)، که مراد «از پسرش» أبوجعفر محمّد بن عثمانِ عَمْري بود. و چون او را وفات دررسيد، کار را به أبوالقاسم حسين بن روحِ نُمَيْري سپُرْد، و آنگاه أبوالقاسم بن روح فرمان داده شد که کار را به أبوالحسنِ سَمُري مُحَوَّل کُنَد. سپس باب نهان و پوشيده شد «و طريقِ نيابتِ خاصّه منقطع گرديد» [13] ؛ و خداوند داناترست.» [14] .
4 - ثقةالإسلام أبوجعفر محمّد بن يعقوب بن إسحاقِ کُليْني - که علي التّحقيق به سالِ 329 ه. ق. درگذشته است - بابي را به «ولادتِ صاحب الزّمان عليه السّلام» (/ مولد الصاحّب عليه السّلام) اختصاص داده و گفته است:
«آن حضرت - عليه السّلام - در نيمه شعبانِ سالِ دويست پنجاه و پنج ولادت يافت» [15] .
5 - شيخِ جليل، محمّد بن إبراهيمِ نُعْماني - معروف به: ابنِ أَبي زَينَب -، شاگرد و کاتبِ کُليْني، کتاب الغَيبه اش را درباره غَيبتِ سَروَرمان إمام مَهدي (عج) تأليف کرده که شايسته مراجعه است. [16] .
6 - شيخِ جليل، أبوجعفر محمّد بن عليّ بن حُسَين بن بابوَيْهِ قمي، صَدوقِ أُمّت (درگذشته به سالِ 381 ه. ق.)، در اعتقادات اش گفته است:
«... و ما معتقديم که حجّتِ خداوند در زمين و جانشينِ او در ميانِ بندگانش، در
[ صفحه 65]
زمانِ ما، همانا، قائِمِ مُنتَظَر، محمّد بن حسن بن علي بن محمّدبن عليّ بن موسي بن جعفر بن محمّد بن عليّ بن الحُسَين بن عليّ بن أبي طالب - عليهم السَّلام -، است، و اوست که پيامبر (ص) به نقل از خدايْ - عزّوجلّ -، به نام و نَسَب از وي خبر داده است، و اوست که زمين را همانگونه که از ستم و جَوْر پُر شده است، از قِسط و عدل پُر مي سازد؛ او همان کسي است که خداوند - هرچند مشرکان خوش ندارند - دينِ خود را به دستِ او آشکار مي سازد تا بر همه دينها پيروز گردانَدَش؛ و همان کسي است که خداوند خاوران و باخترانِ زمين را بر دستش مي گُشايَد تا در زمين جائي نمانَد که در آن بانگِ نماز دَرداده نشود و دين يکسره خدايْ را باشد؛ او همان مَهدي است که پيامبر (ص) از او خبر داده و همان کسي که چون برون آيد عيسي بن مريم فرود آيد و پشتِ سرِ او نماز بگزارَد و نمازگزار آنگاه که پشتِ سرِ او نماز بُگزارَد چون کسي است که پشتِ سرِ رسولِ خدا (ص) نماز بگزارَد، زيرا که آن حضرت خليفه رسولِ خدا (ص) است.
و ما معتقديم روا نيست قائِم جُز او باشد، هرچند که در غَيبت بمانَد، و اگر غَيبتِ او به درازايِ عمرِ دنيا نيز بپايَد، باز قائِم جُز او نيست، زيرا پيامبر(ص) و أئمّه (ع) او را به نام و نَسَب نشان داده و بدان تنصيص کرده و بشارتش را داده اند - صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِم أَجمَعين.» [17] .
7 - صَدوقِ أُمّت، همچُنين، کتابِ ارزشمندِ کمال الدّين و تمام النّعمه اش را در أحوالاتِ سَروَرمان قائِم (عج) تأليف کرده است. [18] .
8 - شيخ أبوعبداللّه محمّد بن محمّد بن نُعمانِ عُکْبَريِ بغدادي، مُفيد (درگذشته به سالِ 413 ه. ق.)، در کتابِ الإرشادش بابي را به حضرتِ قائِم و تاريخِ ولادت و دلائلِ إمامتِ آن حضرت و يادکَردِ پاره اي از أخبار و غيبت و سيره قائِم (عج) به هنگامِ قيام و برپائيِ دولتش اختصاص داده است. [19] .
[ صفحه 66]
شيخِ مُفيد رساله الفُصول العشرة را هم درباره غَيبت نگاشته که رساله دلاويزي است و مي سزد موردِ مراجعه قرار گيرد. [20] .
9 - أبوالحسن محمّد بن حسين بن موسي موسوي، شريفِ رَضي (درگذشته به سالِ 406 ه. ق.) - از شاگردانِ شيخِ ما، ابن المُعلِّم مُفيدِ أُمَّت و معلّمِ آن -، در کتابِ جاودانه اش، نهج البلاغه، خطبه هائي را از إمام علي - عليه السّلام - درباره فرزندش مَهدي (عج) نقل کرده است. [21] .
10 - برادرش، أبوالقاسم عليّ بن حسين بن موسي الموسوي، عَلَم الهُدي شريفِ مُرتَضي (درگذشته به سالِ 436 ه. ق.)، المُقْنِع في الغيبة را نوشته [22] و در کتابِ الشّافي اش هم از اين موضوع گفت و گو کرده [23] و همچُنين رسالة في غيبة الحجّة [24] را نوشته است و در آن گفته:
«... کساني که در اعتقاد مخالفِ مايند، مي پندارند در سخن گفتن در بابِ غَيبت، کارِ ما دشوار و کارِ ايشان آسان است؛ و اين نخستين باورِ نادرستي نيست که بدان اعتقاد يافته اند، و چون در آن تأمّل رَوَد، وارونه چيزي است که پنداشته اند...». [25] .
11 - شيخ تقي الدّين أبوالصَّلاحِ حَلَبي (درگذشته به سالِ 447 ه. ق.) در کتابِ کلامي اش، تقريب المعارف، فصلي را به إمامّتِ حجّة بن الحسن - عليهما السّلام - اختصاص داده است. [26] .
12 - أبوجعفر محمّد بن حسنِ طوسي (درگذشته به سالِ 460)، شيخِ طائفه مُحِقّه، کتاب الغيبه اش را درباره سَروَرمان صاحب الزّمان - عليه السّلام - تأليف کرده است، و در رساله مسائل کلاميه اش گفته:
«محمّد بن الحسن المَهديّ - عليه السّلام - زنده است و از زمانِ پدرش، إمام حَسَنِ عسکري «عليه السّلام» تا به روزگارِ ما وجود داشته و دارد، بدين دليل که - چون إمامت لُطف است، و لُطف در هر روزگاري بر خدايْ تَعالي واجب است - در
[ صفحه 67]
هر زماني بايد إمامِ معصومي باشد». [27] .
13 - شيخ أبوعلي فضل بن حسن بن فضلِ طَبْرِسي (درگذشته به سالِ 548 ه. ق.)، صاحبِ مجمع البيان في تفسير القرآن، در تاج المواليد بابي را درباره إمامِ دوازدهم (عج) نوشته است. [28] .
14 - حافظ شيخ أبومحمّد عبداللّه بن أحمد بن أحمد بن أحمد بن عبداللّه بن نَصر بن خَشّابِ بغدادي (درگذشته به سالِ 567 ه. ق.) در تاريخ مواليد الأئمّة و وفياتهم گفته است:
«يادکردِ آن جانشينِ شايسته - عليه السّلام -: صدقة بن موسي از پدرش و او از إمام رضا - عليه السّلام - نقل کرده است که فرمود:
الخَلَف الصّالح مِن وُلْدِ أبي محمّد الحَسَن بن عَليّ و هو صاحِبُ الزَّمان وَ هُوَ المَهديّ (يعني: آن جانشين شايسته از فرزندانِ أبومحمّد حَسَن بن علي است و او صاحب الزّمان است و او مَهدي است)...». [29] .
15 - رضي الدّين أبوالقاسم عليّ بن موسي بن طاوس (درگذشته به سالِ 664 ه. ق.) در الطَّرائِف في مَعرفةِ مَذاهبِ الطّوائف گفته است:
«همچُنين بدان که ما و بيشترينه أهلِ إِسلام روايت کرده ايم که پيامبرمان، حضرتِ محمّد (ص)، فرمود: لا بُدَّ مِن مَهديّ مِن وُلِد فاطِمَة (ابنته - عليهاالسّلام -) يظهر فَيَمْلَأُ الأَرضَ عَدْلًا وَ قِسطًا کَما مُلِئَتْ ظُلْمًا وَ جَوْرًا (يعني: بي گُمان مَهديّي از فرزندانِ فاطِمَه خواهد بود و ظهور خواهد کرد و زمين را همانگونه که از ستم و جوْر پُر شده است، از عدل و قِسط پُر مي سازد).
و همچنين جماعتي از رجالِ مذاهبِ چهارگانه در کتابهاشان «اين معنا را» روايت کرده و أهلِ إسلام بر آن إجماع نموده اند.». [30] .
16 - علّامه، آيةاللّهِ علي الإطلاق، شيخ حسن بن يوسُف بن عليّ بن مطهَّرِ حِلّي
[ صفحه 68]
(درگذشته به سالِ 726 ه. ق.) در کتابِ المُستَجاد مِن کتابِ الإرشاد بابي را به يادکردِ حضرتِ قائِم - عَجَّلَ اللّهُ فَرَجَه - اختصاص داده است که مي سَزَد به آن مراجعه فرمائيد. [31] .
17 - علّامه شيخ حُسَيْن بن عبدالصَّمَد عامِلي (در گذشته به سالِ 984 ه. ق.)، پدرِ شيخ بهائي، در کتابِ وُصولُ الأخيار إلي أصولِ الأخبارش گفته است:
«إمام مَهدي صاحب الزّمان که بر اينروزگاريان حجّت است، أبوالقاسم محمّد بن حَسَنِ عَسکَري - عَجَّلَ اللّهُ فَرَجَه -، روزِ آدينه، پانزدهمِ شعبانِ سالِ دويست و پنجاه و پنج، شَبْ هنگام، در سُرَّ مَن رَأَي زاده شد؛ و مامِ او نَرجس است، و به قولي: مريمِ عَلَوي دُختِ زيد؛ و ظهور و فرمانروائيِ آن حضرت - از طريقِ آگاهيي که پيامبر (ص) در اين باب به دست داده است - يقيني است». [32] .
و همچُنين گفته:
«و از ايشان (يعني از کساني که أحاديثمان را و مَعالِمِ دينمان را از ايشان نقل کرده ايم) است، محمّد بن حسنِ مَهدي «عليه الصّلاة و السّلام» که حق را بَر پا مي دارَد و - بدانسان که پيامبر (صَلَّي اللّهُ عَلَيه و آلِه) خبر داده است - زمين را، همانگونه که از ستم و جَوْر پُر شده است، از قِسط و عدل پُر مي سازد.
اين معنا در الجَمْع بين الصِّحاح السِّتّ، به شش طريق، با اختلاف در ألفاظِ متن، روايت گرديده، و در کتابِ المصابيح هم به چهار طريق آن را روايت کرده است؛ و في الجمله، از چيزهائي است که أَحَدي در آن شک نکُنَد.» [33] .
18 - فرزندِ او، شيخ بهاءالدّين محمّد بن حُسَين بن عَبدِالصَّمَدِ حارثيِ عامِلي جَبَعي (درگذشته به سالِ 1031 ه. ق.) [34] ، در توضيح المقاصد گفته است:
«پانزدهم (از ماهِ گراميِ شعبان): إمام أبوالقاسم محمّد المَهديّ صاحب الزّمان - صَلَواتُ اللّهِ عَلَيه و عَلي آبائِه الطّاهِرين - در اين روز ولادت يافته، و اين رخداد، در
[ صفحه 69]
سُرَّ مَن رَأَي به سالِ دويست و پنجاه و پنج (255 ه. ق.) بوده است». [35] .
19 - علّامه مصنّف، محمّد بن مرتضي، مَدعُوّ به: مولي مُحْسنِ فيضِ کاشاني (درگذشته به سالِ 1091 ه. ق.)، در کتابِ کلامي اش، عين اليقين، بابي را درباره غَيبتِ إمامِ زمانِ ما و علائمِ ظهورِ آن حضرت و نشانه هايِ رستخيز نگاشته است. [36] .
20 - علّامه سيّد هاشمِ بحراني (درگذشته به سالِ 1107 ه. ق.)، صاحبِ تفسيرِ البُرهان، کتابِ المَحَجَّة فيما نَزَلَ في القائِمِ الحُجَّة (عج) را تأليف کرده است.
21 - شيخ الإسلامِ روزگارِ خويش، غوّاصِ بِحارِ علومِ آلِ محمّد (ص)، شيخ محمّدباقرِ مجلسي (درگذشته به سالِ 1110 ه. ق.)، مُجَلَّدِ سيزدهم از کتابِ بحارالأنوار را به أحوالِ إمامِ دوازدهم، صاحب الزّمان (عج)، اختصاص داده است. [37] .
22 - علّامه ميرمحمّدصادقِ خاتون آبادي (درگذشته به سالِ 1272 ه. ق.)، از شاگردانِ نيايِ نگارنده - علّامه شيخ محمّدتقيِ صاحبِ هدايه - قُدِّسَ سِرُّه -، چهلْ حديث اش را درباره إمام زمان (عج) تأليف کرده و کشف الحق ناميده که به أربعينِ خاتون آبادي نامبردارست. [38] .
23 - شيخ المحدِّثين و ثالث المجلسيّين، حاج ميرزا حُسَينِ نوري (درگذشته به سالِ 1320 ه. ق.)، کتابِ نَجْم الثّاقب اش را در أحوالاتِ سَروَرمان، حضرتِ قائم (عج)، تأليف کرده است. [39] .
24 - علّامه سيّد محمّدتقيِ موسويِ اصفهاني (درگذشته به سالِ 1348 ه. ق.) کتابِ مکيال المکارم في فوائد الدّعاء للقائم «عليه الصّلاة و السّلام» را تأليف کرده است. [40] .
25 - علّامه شيخ علي أکبرِ نهاوندي (درگذشته به سالِ 1369 ه. ق.) العبقريّ الحسان في أحوال مولانا صاحب الزّمان عليه السّلام را در دو مجلّدِ بزرگ تأليف کرده است.
26 - علّامه سَيِّدمحسنِ أمين (درگذشته به سالِ 1371 ه. ق.) در أعيان الشّيعه اش
[ صفحه 70]
بخشي را به «حضرتِ محمّد بن الحسن المَهديّ صاحب الزّمان عليه السّلام» اختصاص داده و در آن به بحثي درازدامَن پرداخته است. [41] .
27 - علّامه سيّد صدرالدّينِ صدر (درگذشته به 19 ربيع الثّانيِ 1373 ه. ق.) در کتابِ ارزنده اش، المَهدي «عليه السّلام»، أحاديثِ حضرتِ مَهدي (عج) را از طُرُقِ أهلِ سنّت گِرد آورده است و مي سَزَد خوانندگان بدان مراجعه فرمايند که أثري دلاويز است.
28 - علّامه أکبر و مصلحِ أعظم، شيخ محمّدحسين آلِ کاشف الغطاء (درگذشته به 18 ذي القعدةالحرامِ 1373 ه. ق.) در کتابِ ارزنده اش، أصل الشّيعة و أصولها، گفته است:
«... إماميّه معتقدند که خدايْ - سُبحانَه - زمين را از کسي که بر بندگان حجّت باشد، خواه نبي و خواه وَصي، خواه پديدار و شناسا و خواه نهان و ناپيدا، تهي نمي گذارد و پيامبر (ص) تنصيص فرموده و کار را به فرزندش إمام حَسَن محوّل کرده و إمام حَسَن کار را به برادرش إمام حُسَين محوّل ساخته است و روند به همين ترتيب بوده است تا به إمامِ دوازدهم مهديِّ مُنتَظَر رسيده...». [42] .
29 - علّامه شيخ محمّدرضا مظفّر (درگذشته به سالِ 1383 ه. ق.) در کتابِ عقائد الإماميّه اش گفته:
«بشارت به ظهورِ مَهدي که از فرزندانِ فاطِمَه است و در آخِرالزّمان ظهور مي کند، تا زمين را، پس از آنکه از ستم و جَوْر پُر شده است، از قِسط و عدل پُر سازد، از قولِ پيامبر - صلّي اللّه عليه و آله - به تَواتُر نقل گرديده و به ثُبوت رسيده است و مسلمانان همه و به رغمِ اختلافِ مشربهاشان، در شمارِ أحاديثي که از آن حضرت روايت کرده اند، اين بشارت را ثبت نموده اند. بِنا بر اين، بشارتِ مذکور، انديشه اي نوپديد نيست که در ميانِ شيعيان به وجود آمده باشد...». [43] .
[ صفحه 71]
30 - علّامه معاصر، «آيةاللّه آقايِ حاج» شيخ لطف اللّهِ صافيِ گلپايگاني - مُدَّ ظِلُّه - در کتابِ ارزنده اش، مُنتَخَبُ الأَثَر في الإمام الثّاني عشر «عليه السّلام»، - که بارها طبع گرديده است -، أحاديثِ حضرتِ مَهدي (عج) را از «منابعِ» فَريقَيْن گِردآوري کرده.
31 - علّامه معاصر، شيخ مَهديِ فقيه إيمانيِ اصفهاني، ديدگاههايِ أعلامِ أهلِ سنّت را در موسوعه خويش، الإمام المَهدي «عليه السّلام»عند أهل السّنّة، گِردآورده است که أثري خواندني است و مي سَزَد خواننده ارجمند به آن مراجعه فرمايد.
32 - علّامه معاصر، شيخ أبوطالبِ تجليلِ تبريزي، رساله مَن هُوَ المَهدي؟ را تأليف کرده و در آن أحاديثِ اين موضوع را از «منابعِ» فَريقَيْن گِردآورده است که دوبار در قمِ مُشَرَّفه به طبع رسيده.
33 - علّامه معاصر، سيّد محمود موسويِ دِهْسُرخيِ اصفهاني، در کتابِ يأتي علي النّاس زمان من سئل عاش و من سکت مات، أحاديثِ آخِرالزّمان را گِردآورده و به فارسي ترجَمه کرده و بِنا بر حروفِ ألفبا مرتّب گردانيده است. طبعِ نخستِ اين کتاب به سالِ 1408 ه. ق. در قم منتشر گرديد. «همچُنين أخيرًا کتابِ معجم المَلاحم و الفِتَن از نامبُرده به طبع رسيده است».
پاورقي
[1] فِرَق الشّيعة/96.
[2] فِرَق الشّيعة/108.
[3] المَقالات و الفِرَق/102.
[4] المَقالات و الفِرَق/103.
[5] ««حافظ» لقبي ستايش آميزست از برايِ مُحَدِّثي که أحاديثِ بسيار از بر دارد. به قولي، «حافظ» بر کسي إطلاق مي شود که از صدهزار حَديث (به متن و سَنَد) آگاه باشد.
نگر: معجم مصطلحات الرّجال و الدّراية ص 51 و 52؛ و: الکُني و الألقاب 165:2 و 166».
[6] ««خَلَف» - که ترجَمه فارسيِ آن (يعني: جانشين) را آورديم -، و نيز «خَلَفِ صالح»، از ألقابِ إمامِ زمان - أرواحنا فداه - است. مُحَدِّثِ نوري - قُدِّسَ سِرُّه - مي نويسد: «محتمل است که چون حضرتِ عسکري - عليه السّلام - فرزندي نداشت و مردم مي گفتند که ديگر جانشين ندارد و به همين اعتقاد، جماعتي باقي ماندند، پس از تولّدِ آن حضرت، شيعيان به يکديگر بشارت مي دادند که «جانشين» ظاهر شد و به جهتِ إشاره به اين مطلب، ايشان، بلکه أئمّه «عليهم السّلام»، او را به اين لقب خواندند.» (نجم الثّاقب، چ مسجد جمکران، ص72).
[7] تاريخ الأئمّة «عليهم السّلام» / 15.
«درباره سالِ ولادتِ حضرتِ مَهدي - عليه السّلام - و اين که قولِ معتبر همانِ 255 ه. ق. است که شيخِ کُليني و مُفيد و... ياد کرده اند، نگر: حياتِ فکري و سياسيِ إمامانِ شيعه عليهم السّلام، جعفريان، ص 565 و 566».
[8] تاريخ الأئمّة «عليهم السّلام» / 22.
[9] تاريخ الأئمّة «عليهم السّلام» / 26.
«درباره اين نامهايِ مذکور از برايِ مامِ إمام - عليهما السّلام -، نيز نگر: مَهديِ موعود [عليه السّلام]، عليِ دواني، ص 208؛ و: حياتِ فکري و سياسيِ إمامانِ شيعه عليهم السّلام، جعفريان، ص 567».
[10] تاريخ الأئمّة «عليهم السّلام» / 29.
[11] تاريخ الأئمّة «عليهم السّلام» / 30.
[12] تاريخ الأئمّة «عليهم السّلام» / 32.
«معرّفيِ مدفنِ هريک از إمامانِ - عليهم الصّلاة و السّلام -، يکي از شؤونِ نگارشِ تاريخِ ايشان بوده است و از اين رو کاتبِ بغدادي خود را مقيّد ديده تا از مدفنِ آينده إمامِ زمان - عليه السّلام - نيز سخن بدارَد».
[13] «در متنِ عربيِ چهل حديث و مأخذِ آن، «بطي الباب» است، ولي معنايِ درستي براي «بطي» به دست نياورديم. در طبعِ محقَّقِ استاد علّامه سيّدمحمّدرضا حُسَينيِ جلالي - دامَ عُلاه -، بجايِ «بطي»، «بطن» آمده که ترجَمه ما نيز متّکي بر همين ضبط است».
[14] تاريخ الأئمة«عليهم السّلام» / 34.
[15] الکافي 1 : 514.
[16] «از براي شناختِ بيشترِ اين کتابِ مهّم، نگر: فصلنامه انتظار، سالِ 1، ش 1، صص 205 - 191؛ و: ش 2، صص 259 - 246؛ و: ش 3، صص 202 - 177؛ و: سالِ دوم، ش 5، صص 391 - 373».
[17] الاعتقادات / 98.
[18] «اين تأليفِ سترگ - که علي الظّاهر با عنايت و توجّهِ خاصِّ حضرتِ حجّت (عَجَّلَ اللّهُ تَعالي فَرَجَهُ الشّريف) هم صورت پذيرفته است -، از أصلي ترين مَصادر و منابعِ بحثِ غَيبت و مهدويّت به شمار مي روَد و در درازنايِ تاريخ همواره محلِّ رجوع و استفاده عالمانِ شيعه - بويژه کساني که در اين حوزه قلم زده اند - بوده است نگر: فصلنامه انتظار، سالِ 1، شماره 1، ص 78؛ و: کتابشناسيِ نسخه هايِ خطّيِ آثارِ شيخِ صدوق (ره) در ايران، صص 228 - 206.
اين أَثَر تا کنون چندبار نيز به فارسي ترجَمه شده است. نگر: فصلنامه علوم حديث، ش 25، ص 147.
شايانِ ذکر است که شماريِ از محدِّثانِ قديم نامِ اين کتاب را إکمال الدّين و إتمام النّعمة گفته اند ولي اُستاد علي أکبرِ غفّاري، طابع و محقّقِ کتاب، نامِ کمال الدّين و تمام النّعمة را درست دانسته و ضبط کرده اند. سيّدناالأستاذ و شيخنا في الإجازة، آيةاللّه علّامه سيّدمحمّدرضا حُسَينيِ جلالي - أَدامَ اللّهُ إجلالَه -، همان کمال الدّين و تمام النّعمة را درست و أصيل مي دانند (نمونه را، نگر: تدوين السّنّة الشّريفة، ط: 2، ص 667)».
[19] الإرشاد / 316 تا به پايانِ کتاب.
[20] «از برايِ آشنائي با نگرشها و نگارشهايِ شيخِ مفيد - قُدِّسَ سِرُّه الشَّريف - درباره غَيبت، نگر: نظرات في تراثِ الشّيخِ المفيد، السّيّدمحمّدرضا الحُسَينيّ الجلالي، صص 167 - 132.
چُنان که در همين مأخذ (يعني: نظرات في تراثِ الشّيخِ المفيد، ص 132) آمده، الفصول العشرة في الغيبة جامع ترين نگارشِ شيخ - أَعلَي اللّهُ مَقامَه - در موضوعِ غَيبت است.
خوشبختانه مجموعه آثارِ شيخِ مفيد که به طرزي بيش و کم قابلِ قبول، به مناسبتِ کنگره بزرگداشتِ او در قم، انتشار يافت، دسترسي به رساله هايِ موجودِ وي را در هر باب - از جمله غَيبت و مهدويّت - آسان ساخته است».
[21] به حديثِ چهلم «در همين چهل حديث» مراجعه فرمائيد.
[22] يادشده در: الذّريعة، 22 : 122.
«متنِ مصحَّح و محقَّقِ اين رساله، ضمنِ شماره 27 از مجلّه تُراثُنا از سويِ مؤسّسة آل البيت - عليهم السّلام - لإحياء التّراث نشر شده است.
همچنين ترجَمه آن به نامِ إمامت و غيبت از ديدگاهِ علمِ کلام، از سويِ «انتشاراتِ مسجدِ مقدّسِ جمکران» در قم (چ 1378:2 ه. ش.) منتشر گرديده است.
درباره أهمّيّتِ المُقنع به مقدّمه همين ترجَمه (صص 18 - 15) مي توان رجوع کرد».
[23] ياد شده در: الذّريعة، 13 : 8.
«اين متن در چهار مجلّد به اهتمامِ سيّد عبدالزّهراء الحُسَينيّ الخطيب (1415 - 1338 ه. ق.) تحقيق و طبع و نشر شده است (بيروت: 1407 ه. ق.؛ طهران: 1410 ه. ق.)».
[24] يادشده در: الذّريعة 16 : 82؛ چاپ شده در: رسائل الشّريف المُرتضي، 2: 298 - 291.
[25] رسائل الشّريف المُرتضي، 293:2.
[26] تقريب المعارف / 215 - 171.
[27] الرسائل العشر / 98.
«در فهمِ مُرادِ شيخِ طوسي - قُدِّسَ سِرُّه -، بايد به مُصْطَلَحِ کلاميِ «لُطْف» توجّه داشت.
شيعه إماميّه از راهِ لُطْف نصبِ إمام را لازم مي دانند و مي گويند از همان رويْ که خداوند حتمًا برايِ هدايتِ بندگانِ خود پيامبر مبعوث مي گردانَد، پس از وفاتِ پيامبر نيز بايد إمام و جانشينِ شايسته اي در ميانِ أُمَّت منصوب شده باشد تا بر تفسير و إجرايِ صحيحِ أحکامِ ديني نظارت کُنَد. اين لُطْفي است که خداوند در حقِّ بندگان روا مي دارد و عقل در حتميّت و لزومِ اين لُطْف از جانبِ خداوند ترديد نمي کُنَد و آن را إثبات مي نمايد.
اين تنها إشارتي بود و تفصيلِ مطالبِ مربوط به «لطف» را بايد در کتابهايِ کلامي و عقائدِ استدلالي باز جُست».
[28] تاج المواليد / 60 تا به پايانِ کتاب.
[29] تاريخ مواليد الأئمّة «عليهم السّلام» و وفياتهم / 202 - 200.
[30] الطّرائف / 175.
[31] المُستَجاد / 231 تا به پايانِ کتاب.
[32] وصول الأخيار إلي أصول الأخبار / 44.
«درباره «مريمِ عَلَوي دُختِ زيد»، همچُنين نگر: مَهديِ موعود [عليه السّلام]، ترجَمه عليِ دواني، ص 226».
[33] وصول الأخيار إلي أصول الأخبار / 44.
[34] «ظاهرًا در تاريخِ وفاتِ شيخ بهاءالدّين - رَوَّحَ اللّهُ روحَه -، 1030 ه. ق. معتبر باشد».
[35] توضيح المقاصد / 579.
[36] علم اليقين2 : 820 - 771.
«بجاست ياد کنيم که مرحومِ فيض يک ديوانِ خاص (در حدودِ يکهزار و پانصد بيت) در إظهارِ اشتياق به حضرتِ حُجَّت - عليه السّلام - سُروده که غالبِ آن استقبال يا تضمينِ غزلهائي از حافظ است. اين ديوان را خودِ او شوق المهدي [عليه السّلام] نام نهاده. نيز نگر: فهرست هايِ خود نوشتِ فيضِ کاشاني...، به اهتمامِ ناجيِ نصرآبادي.
ديوانِ مذکور به اهتمامِ آقايِ عليِ دواني طبع و نشر گرديده».
[37] «اين بخش از بِحار، چندبار تاکنون به فارسي ترجَمه شده است. شايد مشهورترين و متداول ترين ترجَمه آن، همان باشد که به قلم آقاي عليِ دواني نگارش يافته و به نامِ مَهديِ موعود [عليه السّلام] بارها چاپ و تجديدِ چاپ گرديده است».
[38] «اين کتاب يکبار به اهتمامِ حاج سيّدأبوالفضل مدرّسِ خاتون آبادي در چاپخانه محمّديِ اصفهان - به شيوه چاپِ سُربي - به طبع رسيده است و بارِ ديگر به سالِ 1361 ه. ش. در تهران به اهتمامِ سيّدداودِ ميرصابري - که مبنا و أساسِ آن همان چاپِ سُربيِ اصفهان بوده».
[39] «مَعَ الْأَسَف هنوز جايِ يک چاپِ محقّقانه جاندار از اين أَثَر خالي است و بمانند بعضِ ديگر نگارشهايِ فارسيِ مُحَدِّثِ نوري - به رغمِ فراوانيِ خواهندگان و خوانندگان و چاپهايِ متفاوت - هنوز حقِّ آن أَدا نشده».
[40] «خوشبختانه اين کتاب به فارسي هم ترجَمه شده و موردِ استفاده إيمانيان است».
[41] أعيان الشّيعة 2: 84 - 44 (طبعِ جديد).
[42] أصل الشيعة و أصولها /136 (طبعِ قاهره).
[43] عقائد الإماميّة / 77.