بازگشت

خطبه 100


خطبه 100 صبحي صالح/ 146

و خلف فينا رايه الحق، من تقدمها مرق، و من تخلف عنها زهق، و من لزمها لحق، دليلها مکيث الکلام، بطي ء القيام، سريع اذا قام، فاذا انتم النتم له رقابکم، و اشرتم اليه باصابعکم، جاءه الموت فذهب به فلبثتم بعده ما شاءالله، حتي يطلع الله لکم من يجمعکم، و يضم نشرکم، فلا تطمعوا في غير مقبل، و لا تياسوا من مدبر، فان المدبر عسي ان تزل به احدي قائمتيه، و تثبت الاخري، فترجعا حتي تثبتا جميعا.

او (پيامبر اسلام) پرچم حق را برافراشت و در ميان ما به يادگار گذارد، آن کس که از زير سايه ي اين پرچم پاي پيش نهد، از شريعت اسلام خارج گردد. و آن کس که از پيرويش سر باز زند، به هلاکت رسد و سرانجام کسي که در



[ صفحه 50]



زير سايه اين پرچم به پيش رود، راه سعادت پيموده و به آن دست يابد.

پرچمدار اين پرچم با شکيبائي و آرامش سخن گويد، و با کندي و تاني در اجراي کارها بپا خيزد، اما چون بپا خواست، بسي شتاب کند تا به پيروزي نهائي رسد، پس آنگاه که سر در گروه فرمانش نهاديد، و با سر انگشت به سويش اشاره کرديد دوران او سپري شده و مرگش فرا رسد.

از آن پس ناگزير مدتي که مشيت الهي اقتضاء کند در انتظار بسر بريد، آنگاه خداوند شخصيتي را برانگيزد، تا شما را (که به اختلاف و جدائي گرائيده ايد) جمع کند و پراکندگي شما را سر و سامان بخشد، پس به کسي که بي اقبال به دنياست، دل مي بنديد و از آنکه رو گردانده نا اميد مشويد. [1] آگاه باشيد که: آل محمد صلي الله عليه و آله همانند ستارگان اين گنبد مينا هستند، آن هنگام که يکي از آنها غروب کند ديگري بدرخشد.

گوئي چنانست که در پرتو آل محمد نعمتهاي الهي بر شما فراوان و تمام شده، مي بينم آنچه را که آرزويش را در دل مي پرورانديد بدان دست يافتيد.



[ صفحه 51]



ابن ابي الحديد مي نويسد:

امام اين خطبه را در سومين جمعه زمامداري خود ايراد فرمود و ضمن آن به مطالبي پيرامون احوال خود اشاره کرد، سپس همچون ديگر شارحان، بي چون و چرا هدف از ايراد اين خطبه را پيشگوئي از مهدي و توصيف آن حضرت دانسته و گويد: شخصي را که خدا بر مي انگيزد از اهل بيت است و اين سخن اشاره به مهدي آخر الزمان مي باشد و در نزد اصحاب ما ( اهل تسنن) غير موجود است و از اين پس وجود پيدا خواهد کرد.

و به عقيده اماميه هم اکنون موجود مي باشد. [2] .

اکنون لازم است که درباره «و لا تياسوا من مدبر» توضيح دهيم که معني آن از کسي که رو گردانده مايوس و نا اميد مشويد است و مصداق آن غيبت حضرت مهدي و رو گرداني آن حضرت از تصدي رياست و زعامت ظاهري تا هنگام ظهور. ولي ابن ابي الحديد به خاطر فرار از رفتن زير بار ولادت آن بزرگوار و غيبتش بدست و پا افتاده، زيرا لازمه «مدبر» بودن موجود بودن است و در صورت عدم تولد و موجود نبودن تعبير به ادبار و رو گرداني غلط است و مفهوم معقولي ندارد.

اما او مي گويد: هر گاه اين مهدي از دنيا رفت و فرزندانش را بجانشيني برگزيد و کار يکي از آنها به اضطراب و ناپايداري گرائيد پس مايوس نشويد، و به شک



[ صفحه 52]



نيفتيد و نگوئيد: شايد ما در پيروي اينان دچار اشتباه شده ايم، زيرا...

اکنون اين گونه بيراهه رفتن را در تفسير کلام روشن امام (ع) جز به مخالفت با واقعيات و تعصب مذهبي بر چه چيزي مي توان تطبيق کرد ؟ !



[ صفحه 53]




پاورقي

[1] شايد مقصود اين باشد که به امام حاضر که به دنيا بي توجه است، يا از اصلاح کار شما در شرائط موجود ناتوان است طمع مروزيد و از امام زمان که غائب مي شود نا اميد نگرديد که رمز پيروزي و کليد حل مشکلات در دست اوست، چه ممکن است کسي که رو گردانده يک پايش بلغزد، و پاي ديگرش برقرار ماند، آنگاه پس از مدتي هر دو با هم بجاي خود بر گردند (و دين خدا را که دستخوش حوادث شده ثبات و استقرار بخشد).

[2] شرح نهج البلاغه ج 7 ص 95 -94.